معنی ری انگتن - جستجوی لغت در جدول جو
ری انگتن
راهی کردن
ادامه...
راهی کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
را انگتن
حرکت دادن، تدارک سفر دیدن، به راه انداختن
ادامه...
حرکت دادن، تدارک سفر دیدن، به راه انداختن
فرهنگ گویش مازندرانی
پس انگتن
پچه پس انداختن و زاییدن، چیزی را پس از خود به یادگار گذاشتن
ادامه...
پچه پس انداختن و زاییدن، چیزی را پس از خود به یادگار گذاشتن
فرهنگ گویش مازندرانی
پش انگتن
به جلو انداختن، کسی را پیشاپیش روانه ساختن
ادامه...
به جلو انداختن، کسی را پیشاپیش روانه ساختن
فرهنگ گویش مازندرانی
پیش انگتن
جلوانداختن، پیش انداختن
ادامه...
جلوانداختن، پیش انداختن
فرهنگ گویش مازندرانی
جر انگتن
بالا انداختن
ادامه...
بالا انداختن
فرهنگ گویش مازندرانی
جیر انگتن
پایین انداختن
ادامه...
پایین انداختن
فرهنگ گویش مازندرانی
جا انگتن
جا انداختن
ادامه...
جا انداختن
فرهنگ گویش مازندرانی
را بنگتن
آماده ساختن و تدارک، جهت سفر کسی، حرکت دادن
ادامه...
آماده ساختن و تدارک، جهت سفر کسی، حرکت دادن
فرهنگ گویش مازندرانی
کل انگتن
از کار انداختن، رها کردن حیوان نر به میان ماده ها که در
ادامه...
از کار انداختن، رها کردن حیوان نر به میان ماده ها که در
فرهنگ گویش مازندرانی
گیرانگتن
عادت دادن، به دام انداختن، گیرانداختن
ادامه...
عادت دادن، به دام انداختن، گیرانداختن
فرهنگ گویش مازندرانی
روانگتن
خواهش کردن
ادامه...
خواهش کردن
فرهنگ گویش مازندرانی